کالبدشکافی دلایل کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس
شاید «مصطفی کواکبیان» را با اعتراضات همیشگی در صحن علنی مجلس به یاد بیاورید. او در این مصاحبه هم به ما گفت که بیشتر از 10 بار در یک موضوع به ریاست وقت مجلس اعتراض کرده که البته پاسخی نگرفته است.
شاید «مصطفی کواکبیان» را با اعتراضات همیشگی در صحن علنی مجلس به یاد بیاورید. او در این مصاحبه هم به ما گفت که بیشتر از 10 بار در یک موضوع به ریاست وقت مجلس اعتراض کرده که البته پاسخی نگرفته است. استاد دانشگاه «علامه طباطبایی» که دروس مهمی همچون «فقه سیاسی» را تدریس میکند، ضمن داشتن استراتژیهای مشخص برای توسعه کشور، کاملا با فضای سیاسی و مختصات قدرت در ایران نیز آشناست. اما مساله فوری را فعلا مبارزه با فساد میداند و نقش مجلس را در این امر بسیار مهم میپندارد. کواکبیان معتقد است، نهادهای مذکور و غیرمذکور در قانون اساسی در سالهای گذشته یکی از مهمترین موانع بر سر راه خدمترسانی مجلس بودهاند. او که دبیرکلی «حزب مردمسالاری» را نیز بر عهده دارد، همواره تقویت احزاب را در سرلوحه کار خود قرار داده است و معتقد است اگر روزی بنا بر توسعه سیاسی باشد، راه آن از احزاب خواهد گذشت.
قرار بود بعد از فراغت از امور مجلس و نمایندگی، مصاحبههای مفصلی در موضوعات مختلف (از جمله بحث مجلس) و وضعیت کلی کشور داشته باشیم. این مصاحبهها هم به قول سینماییها تریلوژی (سه بخش) خواهد بود. بخش اول را به مجلس و دلایل تضعیف عملکرد این نهاد و ریزش آرای مردم، اختصاص دادهایم. چرا که دکتر کواکبیان معتقد است، یکی از مهمترین دلایل کاهش مشارکت در انتخابات اسفند 98 عملکرد مجلس و تاثیر نهادهای بیرونی بر عملکرد این نهاد مهم بود گفتگوی "مردم سالاری آنلاین" با دکتر مصطفی کواکبیان را بخوانید:
درباره مساله فساد نیز خیلی از مردم میگفتند که ما حاضریم تحریمها و حتی بیعرضگیهای بخشهای مختلف نظام، دولت و مجلس را تحمل بکنیم، اما غیرقابل تحمل است که شاهد هزاران میلیارد تومان اختلاس هستیم. متاسفانه این امر به دفتر روسای قوا و در دستگاههای دیگر هم کشیده شده است.
اخیرا بحث آقای «اکبر طبری» مسالهساز شده و من معتقدم همانطور که طبری برای ما رسانهایها اهمیت دارد، موضوعاتی مثل «عیسی شریفی» هم مهم است. الان یکسال و خردهای از زندانش گذشته و دادگاهش هم علنی نیست. خب باید معلوم شود که ماجرا از چه قرار بوده و واقعا هم برای ما فرقی ندارد که مثلا این فساد شامل برادر رئیس جمهور یا معاون اول او یا فلان موسسه خیریه باشد. بالاخره این فسادها را مردم هر روز مشاهده میکنند. این عوامل به نظر من در وضعیت معیشتی مردم مهم است. خب در حالی که برای یک وام معمولی به یک فرد کلی سند و مدرک میخواهیم و خساست به خرج میدهیم، بعضی افراد بدون اینکه معلوم باشد چطور وام گرفته و چطور قرار است پس بدهند از منابع بانکی استفاده میکنند. خب مردم با پوست و گوشت خود این مسائل را احساس کردند و لذا انگیزهای برای فراموشی مشکلات و حضور در پای صندوق نداشتند.
یا مثلا در مورد سقوط هواپیمای اکراینی، اولا با یک تاخیر سه روزه این خبر را به مردم منتقل کردیم که موشک پدافند خودی آن را زده است. و باز مساله از آنجایی که شاهد عذرخواهی جدی و دلجویی از خانواده آسیبدیدگان نبود به نظرم تاثیری نداشت. حالا یک بحثهای حمایتی هم مطرح شد، اما بالاخره اینها عوامل کاهش اعتماد عمومی است. یعنی به جای اینکه مردم را دلگرم کنیم که با قوت قلب بیشتری بخواهند از مجموعه سیستم حمایت و در انتخابات شرکت کنند، این اتفاقات باعث دلسردی مردم شد.
مثلا در زمینه نهادهای حاضر در قانوناساسی، «شوراینگهبان» قانونا باید مصوبات مجلس را در زمینه مغایرت و مطابقت با شرع یا قانون اساسی بررسی کند. خب بسیاری از مصوبات از این جهت رد شدند. اما بعضی از مصوباتی که در مجلس تصویب شد را مثلا با گفتن اینکه فلان عبارت «ابهام» دارد، رد کردند. خب این کلمه «ابهام» خودش «ابهام» دارد! بعضی مواقع هم برای ابهامزدایی، اصلا اصل هدف قانونگذار، سالبه به انتفاء موضوع (از بین رفتن اصل مساله) میشد. این یکی از مسایلی هست که به نظر من باید شفافتر بحث شود و مجلس اینطور در تصویب قوانینی که به نفع مردم تشخیص داده دست و پا بسته عمل نکند.
نهاد بعدی در بحث سیاستهای کلی نظام، یک جمعی به عنوان شورای نظارت بر سیاستهای کلی تحت عنوان «مجمع تشخیص مصلحت نظام» وجود دارد. عجیب است که در بسیاری اوقات، مجمع قبل از بررسی مصوبه مجلس توسط شوراینگهبان، اعلام میکند که اینها با سیاستهای کلی نظام مغایرت دارد و شورای نگهبان هم نظر نمیدهد. بحث ما همیشه این بود که مطابق قانوناساسی، «مجمع تشخیص مصلحت» باید وقتی ورود کند که شورای نگهبان مصوبه مجلس را رد کرده و مجلس به آن اصرار داشته باشد. یعنی وضعیت مجمع یک حل اختلاف بین نهادهای ذیربط است. اما خیلی وقتها میدیدیم که مجمع تشخیص خودش یک پای ماجراست و ظاهرا دو مجلس وجود دارد. یکی مجلس شورای اسلامی و یکی هم مجمع تشخیص مصلحت که این واقعا نقص بزرگی است.
یکی از دیگر نهادها شورای عالی امنیت ملی بود که مرجع تصمیمات سیاسی، امنیتی و... در سطح عالی است. در مورد بنزین خیلیها در جریان نبودند که دیگر بحث سران سه قوا مطرح نیست و پای مصوبه شورایعالیامنیتملی وسط آمده است. خب طبق قانوناساسی، وقتی این شورا اظهارنظر میکند، لازمالاجرا تلقی خواهد شد. مثلا در تصمیمات دیپلماسی، سیاست خارجی و... تصمیماتی میگرفتند که مجلس اصلا روحش هم از این تصمیمات خبردار نمیشد. ما که عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بودیم، بسیاری از مصوبات شورایعالی امنیت ملی را بعد از اجرا متوجه میشدیم. لذا درست است که در قانون اساسی ذکری از مجمع تشخیص، شورای نگهبان و شورایعالی امنیت ملی برده شده اما سازوکار اختیارات این نهادها عملا باعث تضعیف جایگاه مجلس میشود.
به هر حال من معتقدم ما انتخابات خوبی نداشتیم و باید در قانون انتخابات اصلاح صورت بگیرد. چون این قانون اشکال جدی دارد و در مورد ریاست جمهوری که واویلاست!
یکی دیگر از عوامل کاهش مشارکت مردم هم همین رد صلاحیتهای گستردهای بود که استناد به قانون انتخابات هم میشد. خب وقتی تعداد زیادی از کسانی که ثبت نام کردند، ردصلاحیت شدند، انگیزهشان برای شرکت در انتخابات از بین میرود. اطرافیان و هواداران او هم به همین ترتیب و همین عامل یکی از دلایل بیرونقی انتخابات است.
عامل ششم هم که من معتقدم باعث کاهش مشارکت مردم شد. بحث آرایش سیاسی انتخابات مجلس یازدهم هست که باید گفت اصلا آرایش سیاسی شکل نگرفت. یعنی یک بازی خانگی بین خود اصولگراها شکل گرفته بود. مجموعه اصلاحات که در کل کشور لیست ندادند. هشت حزب اصلاحطلب، آن هم در تهران ائتلافی را تشکیل دادیم (ائتلاف برای ایران) و مابقی اصلاحطلبان هم به دلیل ردصلاحیتهای گسترده وارد انتخابات نشدند. چون میگفتند که ما در بسیاری از حوزهها ما اصلا کسی را نداریم که بخواهد رقابت کند. در تهران البته اینطور نبود و به هر شکلی که بود یک لیست تنظیم کردیم. اما به همان دلایلی که پیش از این عرض شد و همین ردصلاحیتها و... احزاب اصلاح طلب رمقی برای رقابت نداشتند.
آخرین نکته هم اینکه احزاب ما در رابطه با انتخابات تقریبا بینقشترین و کمرونقترین فعالیت را داشتند. حالا گفتند مجلس دهم مجلس اصلاحطلب بود. در حالی که این حرف بسیار غلطی است. ما در بهترین حالت صد نفر عضو «فراکسیون امید» بودیم. بنده حتی در سال اول خواستم کاندیدای ریاست مجلس شوم که خود دوستان امید گفتند مصلحت نیست و ما هم اطاعت کردیم. آقای لاریجانی هم علیرغم انصراف من گفت که ایشان یازده رای بیشتر نیاورد. این در حالی است که من اصلا کاندیدا نبودم.
واقعیت این است که اکثریت مجلس دست اصولگرایان و مستقلین بود. اغلب هم مستقلین به طرف اصولگرایان میل و نتیجه مصوبه را مشخص میکردند. البته در بعضی موارد به اصلاحطلبان هم کمک کردند. مثلا در تصویب لوایح چهارگانه FATF یا بعضی رای اعتمادها یا ملاحظات دولتمردان حضور داشتند. اما بسیاری از مصوبات و خروجی بحث مجلس دهم دستپخت اصولگرایان بود. حالا برخی میگویند که مجلس یازدهم یکدست اصولگرا شده، من میگویم مگر مجلس دهم اصلاحطلب بود؟ اگر مستقلین به ما کمک میکردند، در بعضی جاها میتوانستیم اکثریت داشته باشیم. معمولا هم اینطور نبود و مستقلین غش میکردند به سمت اصولگرایان، حالا ترس از شوراینگهبان بود، ترس از آینده بود یا هر چیز دیگر، به هر حال با آنها هماهنگتر بودند. در مجموع به نظر من اینها نکات و مجموعه عواملی بود که باعث افت شدید مشارکت مردم در اسفند 98 شد. من حتی معتقدم پایینترین نرخ مشارکت در طول 40 سال گذشته را داشتیم و این میزان مشارکت (42 درصد) از میانگین (63 درصد در سراسر کشور) انتخابات گذشته حدود 20 درصد پایینتر است. البته امیدوارم عواملی که اینجا برشمردیم، رفع شود و مجددا شاهد حضور گسترده مردم در بحث تعیین سرنوشت خود باشیم. اما اگر این عوامل همچنان سر جای خود باقی باشد، بنده باز هم مایوس هستم که بخواهیم در آینده به نرخهای بالاتر مشارکت برسیم.
گفتوگو: موسی حسن وند
قرار بود بعد از فراغت از امور مجلس و نمایندگی، مصاحبههای مفصلی در موضوعات مختلف (از جمله بحث مجلس) و وضعیت کلی کشور داشته باشیم. این مصاحبهها هم به قول سینماییها تریلوژی (سه بخش) خواهد بود. بخش اول را به مجلس و دلایل تضعیف عملکرد این نهاد و ریزش آرای مردم، اختصاص دادهایم. چرا که دکتر کواکبیان معتقد است، یکی از مهمترین دلایل کاهش مشارکت در انتخابات اسفند 98 عملکرد مجلس و تاثیر نهادهای بیرونی بر عملکرد این نهاد مهم بود گفتگوی "مردم سالاری آنلاین" با دکتر مصطفی کواکبیان را بخوانید:
- مساله فساد این روزها بدجوری نقل هر محفل و مجلسی است. شما به عنوان یک نماینده ادوار مجلس معتقدید اینها به اعتماد عمومی مردم آسیب میزند. این بحث را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا تحریمها موثرند یا مسائل دیگری نیز وجود دارد که باید رفع کنیم؟
درباره مساله فساد نیز خیلی از مردم میگفتند که ما حاضریم تحریمها و حتی بیعرضگیهای بخشهای مختلف نظام، دولت و مجلس را تحمل بکنیم، اما غیرقابل تحمل است که شاهد هزاران میلیارد تومان اختلاس هستیم. متاسفانه این امر به دفتر روسای قوا و در دستگاههای دیگر هم کشیده شده است.
اخیرا بحث آقای «اکبر طبری» مسالهساز شده و من معتقدم همانطور که طبری برای ما رسانهایها اهمیت دارد، موضوعاتی مثل «عیسی شریفی» هم مهم است. الان یکسال و خردهای از زندانش گذشته و دادگاهش هم علنی نیست. خب باید معلوم شود که ماجرا از چه قرار بوده و واقعا هم برای ما فرقی ندارد که مثلا این فساد شامل برادر رئیس جمهور یا معاون اول او یا فلان موسسه خیریه باشد. بالاخره این فسادها را مردم هر روز مشاهده میکنند. این عوامل به نظر من در وضعیت معیشتی مردم مهم است. خب در حالی که برای یک وام معمولی به یک فرد کلی سند و مدرک میخواهیم و خساست به خرج میدهیم، بعضی افراد بدون اینکه معلوم باشد چطور وام گرفته و چطور قرار است پس بدهند از منابع بانکی استفاده میکنند. خب مردم با پوست و گوشت خود این مسائل را احساس کردند و لذا انگیزهای برای فراموشی مشکلات و حضور در پای صندوق نداشتند.
- خب این کاهش اعتماد عمومی چطور به وجود آمده و چطور به کشور آسیب میزند. نگاه شما چیست؟
یا مثلا در مورد سقوط هواپیمای اکراینی، اولا با یک تاخیر سه روزه این خبر را به مردم منتقل کردیم که موشک پدافند خودی آن را زده است. و باز مساله از آنجایی که شاهد عذرخواهی جدی و دلجویی از خانواده آسیبدیدگان نبود به نظرم تاثیری نداشت. حالا یک بحثهای حمایتی هم مطرح شد، اما بالاخره اینها عوامل کاهش اعتماد عمومی است. یعنی به جای اینکه مردم را دلگرم کنیم که با قوت قلب بیشتری بخواهند از مجموعه سیستم حمایت و در انتخابات شرکت کنند، این اتفاقات باعث دلسردی مردم شد.
- عوامل دیگری هم بوده است؟ به نظر میرسید یکی از مسائلی که مردم را در این جریانات دلسرد کرد، توقعشان از مجلس بود. به هر حال مجلس دهم باید تفاوتهای ویژهای با مجالس قبلی خود میداشت. این مساله را چطور ارزیابی میکنید؟
مثلا در زمینه نهادهای حاضر در قانوناساسی، «شوراینگهبان» قانونا باید مصوبات مجلس را در زمینه مغایرت و مطابقت با شرع یا قانون اساسی بررسی کند. خب بسیاری از مصوبات از این جهت رد شدند. اما بعضی از مصوباتی که در مجلس تصویب شد را مثلا با گفتن اینکه فلان عبارت «ابهام» دارد، رد کردند. خب این کلمه «ابهام» خودش «ابهام» دارد! بعضی مواقع هم برای ابهامزدایی، اصلا اصل هدف قانونگذار، سالبه به انتفاء موضوع (از بین رفتن اصل مساله) میشد. این یکی از مسایلی هست که به نظر من باید شفافتر بحث شود و مجلس اینطور در تصویب قوانینی که به نفع مردم تشخیص داده دست و پا بسته عمل نکند.
نهاد بعدی در بحث سیاستهای کلی نظام، یک جمعی به عنوان شورای نظارت بر سیاستهای کلی تحت عنوان «مجمع تشخیص مصلحت نظام» وجود دارد. عجیب است که در بسیاری اوقات، مجمع قبل از بررسی مصوبه مجلس توسط شوراینگهبان، اعلام میکند که اینها با سیاستهای کلی نظام مغایرت دارد و شورای نگهبان هم نظر نمیدهد. بحث ما همیشه این بود که مطابق قانوناساسی، «مجمع تشخیص مصلحت» باید وقتی ورود کند که شورای نگهبان مصوبه مجلس را رد کرده و مجلس به آن اصرار داشته باشد. یعنی وضعیت مجمع یک حل اختلاف بین نهادهای ذیربط است. اما خیلی وقتها میدیدیم که مجمع تشخیص خودش یک پای ماجراست و ظاهرا دو مجلس وجود دارد. یکی مجلس شورای اسلامی و یکی هم مجمع تشخیص مصلحت که این واقعا نقص بزرگی است.
یکی از دیگر نهادها شورای عالی امنیت ملی بود که مرجع تصمیمات سیاسی، امنیتی و... در سطح عالی است. در مورد بنزین خیلیها در جریان نبودند که دیگر بحث سران سه قوا مطرح نیست و پای مصوبه شورایعالیامنیتملی وسط آمده است. خب طبق قانوناساسی، وقتی این شورا اظهارنظر میکند، لازمالاجرا تلقی خواهد شد. مثلا در تصمیمات دیپلماسی، سیاست خارجی و... تصمیماتی میگرفتند که مجلس اصلا روحش هم از این تصمیمات خبردار نمیشد. ما که عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بودیم، بسیاری از مصوبات شورایعالی امنیت ملی را بعد از اجرا متوجه میشدیم. لذا درست است که در قانون اساسی ذکری از مجمع تشخیص، شورای نگهبان و شورایعالی امنیت ملی برده شده اما سازوکار اختیارات این نهادها عملا باعث تضعیف جایگاه مجلس میشود.
- و فرمودید نهادهایی که نام آنها در قانوناساسی برده نشده و موجبات تضعیف مجلس را فراهم میآورند. میتوانید کمی بیشتر توضیح دهید؟
- ولی من تصور میکنم که همه اینها میتوانست با پایداری مجلس تا حدی خنثی شود. به هر حال مجلس پیشین که اولین مجلس کشور نبود. این نهادها هم که اکثرا در کشور حضور داشتند. پس به نظر میرسد نکته مهمی که شما به آن اشاره خواهید کرد در بخش سوم یعنی ضعفهای داخل مجلس خواهد بود...
- برگردیم به کاهش مشارکت مردم در انتخابات، جز عوامل ساختاری که فرمودید، چه عوامل دیگری را میتوان برای این ریزش مشارکت برشمرد؟
به هر حال من معتقدم ما انتخابات خوبی نداشتیم و باید در قانون انتخابات اصلاح صورت بگیرد. چون این قانون اشکال جدی دارد و در مورد ریاست جمهوری که واویلاست!
یکی دیگر از عوامل کاهش مشارکت مردم هم همین رد صلاحیتهای گستردهای بود که استناد به قانون انتخابات هم میشد. خب وقتی تعداد زیادی از کسانی که ثبت نام کردند، ردصلاحیت شدند، انگیزهشان برای شرکت در انتخابات از بین میرود. اطرافیان و هواداران او هم به همین ترتیب و همین عامل یکی از دلایل بیرونقی انتخابات است.
عامل ششم هم که من معتقدم باعث کاهش مشارکت مردم شد. بحث آرایش سیاسی انتخابات مجلس یازدهم هست که باید گفت اصلا آرایش سیاسی شکل نگرفت. یعنی یک بازی خانگی بین خود اصولگراها شکل گرفته بود. مجموعه اصلاحات که در کل کشور لیست ندادند. هشت حزب اصلاحطلب، آن هم در تهران ائتلافی را تشکیل دادیم (ائتلاف برای ایران) و مابقی اصلاحطلبان هم به دلیل ردصلاحیتهای گسترده وارد انتخابات نشدند. چون میگفتند که ما در بسیاری از حوزهها ما اصلا کسی را نداریم که بخواهد رقابت کند. در تهران البته اینطور نبود و به هر شکلی که بود یک لیست تنظیم کردیم. اما به همان دلایلی که پیش از این عرض شد و همین ردصلاحیتها و... احزاب اصلاح طلب رمقی برای رقابت نداشتند.
آخرین نکته هم اینکه احزاب ما در رابطه با انتخابات تقریبا بینقشترین و کمرونقترین فعالیت را داشتند. حالا گفتند مجلس دهم مجلس اصلاحطلب بود. در حالی که این حرف بسیار غلطی است. ما در بهترین حالت صد نفر عضو «فراکسیون امید» بودیم. بنده حتی در سال اول خواستم کاندیدای ریاست مجلس شوم که خود دوستان امید گفتند مصلحت نیست و ما هم اطاعت کردیم. آقای لاریجانی هم علیرغم انصراف من گفت که ایشان یازده رای بیشتر نیاورد. این در حالی است که من اصلا کاندیدا نبودم.
واقعیت این است که اکثریت مجلس دست اصولگرایان و مستقلین بود. اغلب هم مستقلین به طرف اصولگرایان میل و نتیجه مصوبه را مشخص میکردند. البته در بعضی موارد به اصلاحطلبان هم کمک کردند. مثلا در تصویب لوایح چهارگانه FATF یا بعضی رای اعتمادها یا ملاحظات دولتمردان حضور داشتند. اما بسیاری از مصوبات و خروجی بحث مجلس دهم دستپخت اصولگرایان بود. حالا برخی میگویند که مجلس یازدهم یکدست اصولگرا شده، من میگویم مگر مجلس دهم اصلاحطلب بود؟ اگر مستقلین به ما کمک میکردند، در بعضی جاها میتوانستیم اکثریت داشته باشیم. معمولا هم اینطور نبود و مستقلین غش میکردند به سمت اصولگرایان، حالا ترس از شوراینگهبان بود، ترس از آینده بود یا هر چیز دیگر، به هر حال با آنها هماهنگتر بودند. در مجموع به نظر من اینها نکات و مجموعه عواملی بود که باعث افت شدید مشارکت مردم در اسفند 98 شد. من حتی معتقدم پایینترین نرخ مشارکت در طول 40 سال گذشته را داشتیم و این میزان مشارکت (42 درصد) از میانگین (63 درصد در سراسر کشور) انتخابات گذشته حدود 20 درصد پایینتر است. البته امیدوارم عواملی که اینجا برشمردیم، رفع شود و مجددا شاهد حضور گسترده مردم در بحث تعیین سرنوشت خود باشیم. اما اگر این عوامل همچنان سر جای خود باقی باشد، بنده باز هم مایوس هستم که بخواهیم در آینده به نرخهای بالاتر مشارکت برسیم.
گفتوگو: موسی حسن وند