احزاب سوم در انتخابات آمریکا
سرویس سیاسی جنوب امروز:نباید نقش احزاب سوم و گروهها را در تعیین مسیر سیاستهای دو حزب بزرگ آمریکا، دست کم گرفت. هرچند حتی خود این احزاب و گروهها برای موفقیتشان در انتخابات ریاست جمهوری شانسی قائل نیستند، اما دارای توان بالایی در جهتدهی به سیاستهای هر دو حزب بزرگ آمریکا و در زمان انتخابات، دارای توان تعیین کنندگی نتیجه انتخابات هستند.
: نظام سیاسی در ایالت متحده آمریکا عمدتا با عنوان دو حزبی شناخته و معرفی شده است. نظام دو حزبی که در آن، نیروهای سیاسی به نمایندگی از دو حزب بزرگ و فراگیر، اختیارات دولت را دست میگیرند و در پارلمان، بنا بر میزان رای هرکدام، به قطب اکثریت یا اقلیت تبدیل میشوند. اما در آمریکا، هرچند که بعد از پایان جنگهای داخلی از سال 1865 تا به امروز، همواره رئیس جمهور از میان دو حزب قدرتمند و بزرگ جمهوریخواه و دموکرات تعیین میشده است، اما احزاب دیگر نیز حضور داشتهاند. احزابی که هرگز شانسی برای پیروزی نماینده آنها در انتخابات ریاست جمهوری وجود نداشته است و در کنگره آمریکا هم تعداد بسیار محدودی، از نمایندگان این احزاب، حضور یافتهاند.امسال نیز در کنار هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ، نامزدهای دیگری نیز حضور دارند جیل استاین از حزب سبز و گری جانسون از حزب لیبرتارین از جمله معروف ترین نامزدهای این انتخابات هستند.
اما با این وجود، نباید نقش این احزاب و گروهها را در تعیین مسیر سیاستهای دو حزب بزرگ آمریکا، دست کم گرفت. این سخن به این معناست که هرچند حتی خود این احزاب و گروهها برای موفقیتشان در انتخابات ریاست جمهوری شانسی قائل نیستند، اما دارای توان بالایی در جهتدهی به سیاستهای هر دو حزب بزرگ آمریکا و گاهاً در زمان انتخابات، دارای توان تعیین کنندگی نتیجه انتخابات هستند. این قدرت تعیین کنندگی در انتخابات سال 2000 به طور واضح خود را نشان داد، جایی دموکراتها علت شکست خود را حضور رالف نیدر نماینده حزب سبز و شکسته شدن آراء دموکراتها به وسیلهی او می دانستند.
البته توجه به این نکته ضروری به نظر میرسد که در دهه اخیر، با ظهور گروههای منتقد و متکثر در آمریکا، علاوه بر احزاب قبلی، پدیده نفوذ این اقلیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بدنه دو حزب بزرگ جمهوری خواه و دموکرات بسیار گسترش یافته است. نفوذی که شاید به مراتب تاثیر آن از ایجاد یک حزب کوچک اقلیتی در تعیین سیاستها، و جهتگیری سیاستمداران آمریکایی موثرتر باشد. در دهه اخی،ر مهمترین وعدههای کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا در دوران تبلیغات، دقیقاً محصول فشار گروههای معترض اقلیتی یا نفوذ افرادی به درون دو حزب اصلی آمریکا بوده است که اندیشههایی متفاوت را، در اوضاع رکود سنتهای دو حزب اصلی آمریکا ارائه دادند.
تاثیر لابیهای قدرتمند سرمایهداری در سیاست ایالات متحده آمریکا زمانی برجستهتر میشود که در جامعهای، سیاستمداران آن برای تبلیغ و فضاسازی های رسانهای از کثرتگرایی و وجود فرهنگهای گوناگون آن یاد میکنند، در عین حال همواره صدایی مشابه و تکراری که یادآور خوی استکباری و امپریالیستی آمریکاست، شنیده میشود و سیاست خارجی در آمریکا و اقتصاد سیاسی آن اجازه جولان به این اندیشههای متکثر در سیاست و اقتصاد را نمیدهد.
به هر تقدیر مرور کوتاه بر مهمترین احزاب سوم و جریانهای تاثیر گذار در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا، کمک شایانی برای فهم بهتر فضای سیاسی ایالات متحده آمریکا میکند
شاید جالب باشد که در مرکز سرمایهداری دنیا هنوز گروههای کمونیستی حضور دارند. «حزب کمونیست آمریکا» که در سال 1919 بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی شوروی توسط افرادی چون چارلز روتنبرگ تاسیس شد، در دهههای 1930 و 1940 در شکل دادن و حمایت از اتحادیههای کارگری بسیار موفق عمل کرد. اما چندی بعد سیاستهای خصمانه جوزف مککارتی، سناتور جمهوریخواه اهل ویسکانسین، که در ظاهری مخالف با کمونیسم از روشهای کمونیستهای افراطی برای مقابله با کمونیسم و مبارزه با جاسوسان شوروی در آمریکا، استفاده میکرد، فعالیتهای این حزب را به شدت تحت تاثیر قرار داد. «مککارتیسم» با سندسازیهای جعلی در پاشیدن بذر نفرت از کمونیستها، کار را به جایی رساند که بسیاری از روشنفکران و هنرمندان آمریکایی به جرم کمونیست بودن تحت فشارهای سیاسی قرار گرفتند. چارلی چاپلین یکی ار قربانیان سیاستهای دوره مککارتیسم در آمریکا بود.
سام وب
اما مورد عجیب حمایت این حزب از دموکراتها در انتخابات سال 2004 و 2008 یکی از مهمترین تحولات این حزب بود. «سام وب»، رهبر «حزب کمونیست آمریکا» در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2004 به این بهانه که حزب جمهوریخواه، منافع قشر کارگر را در خطر بیشتری نسبت به حزب دموکرات، قرار میدهد، به حمایت از یکی از دو غول سرمایهداری آمریکایی پرداخت. همین طور در انتخابات سال 2008 «سام وب» به اوباما لقب «طرفدار مردم» داد و برخی ایدههای اوباما را در مقابل ایدههایی بوش قابل حمایت دانست. این حزب اکنون توسط «جان بتل» رهبری می شود. «جان بتل» از طرفداران مدل اقتصادی سیاسی کشور ونزوئلا است و در انتخابت سال 2016 از رای آوردن هیلاری کلینتون برای پیشبرد اهداف حزب خود حمایت میکند.
باب آواکیان
دیگر حزب کمونیستی در آمریکا «حزب کمونیست انقلابی» به رهبری «باب آواکیان» است. این حزب از باقیماندههای «جنبش انقلابی انترناسیونالیستی» است. جنبنشی که با تلفیقی از اندیشه های مارکس، لنین و مائو در بسیاری از کشورهای جهان موفق به تاسیس احزاب کمونیستی شد. آغاز انقلابیگری و فعالیتهای سیاسی «باب آواکیان» در جنبش آزادی بیان در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی با رهبری «ماریو ساویو» بود. با گسترش تدریجی فعالیت های سیاسی «آواکیان» در گروهها و جنبشهای انقلابی دیگر، به فکر جذب اکثریت گرایش های مارکسیستی لنینستی در آمریکا افتاد و بالاخره موفق شد بعد از تاسیس سازمان «اتحادیه انقلابی»، «حزب کمونیست انقلابی آمریکا» را بنیانگذاری کند. «آواکیان» به خاطر اقدامات انقلابی (خرابکارنه از نگاه دولت آمریکا) چون آتش زدن پرچم آمریکا و اعتراض به سفر دنگ ژیائوپینگ به آمریکا و دیدار با جیمی کارتر، چندین بار بازداشت و زندانی شده است. وی اکنون متواری است و از محل زندگی او اطلاعاتی در دست نیست
مورد بعدی «حزب سبز آمریکا» است. دموکراسی مستقیم یکی از آرزوهای دست نیافتنی این حزب است. شعارهایی که برنی سندرز در تبلیغات انتخاباتی خود مطرح میکرد و قرار بود با آنها یک «انقلاب» در جامعه آمریکا به وجود بیاورد، از اصلیترین آرمانهای این محسوب میشود. شاید بیدلیل نبود که خانم «جیل استاین» (نامزد فعلی این حزب) به سندرز توصیه میکرد که به صورت مستقل یا در قالب «حزب سبز» به عرصه انتخابات وارد شود. اما اکنون، بعد از حمایت دلسرد کننده سندرز از هیلاری کلینتون (به تعبیر ترامپ خودفروختگی) و شکست در انتخابات درون حزبی و بهخصوص پس از پی بردن به تقلب رهبران کمیته ملی دموکراتها علیه سندرز (+) بسیاری از طرفدران سندرز بر آن شدند که به «جیل استاین» نامزد «حزب سبز» رای بدهند.
جیل استاین
دغدغههای طرفداران «حزب سبز» که شاید اکنون بتوان طرفداران ناراضی سندرز را هم به آنان اضافه کرد، طرفدار پر و پا قرص مسائل حقوق بشر، گسترش انرژی سبز، و محیط زیست پاک هستند و همین چند وقت قبل بود که به همراه نامزد حزب کوچک خود، خانم «جیل استاین»، برای اعتراض به حمله عربستان سعودی به خاک یمن و حمایت دولت آمریکا از آل سعود، دست به اعتراضهای خیابانی زدند. «منشور سبز نوین» که همان مانیفست «حزب سبز» است، بر اساس «پیمان تازه» که طرح «فرانکلین روزولت» رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۲۹ بود، نامگذاری شده است. مسائل مربوط به محیط زیست به خصوص استفاده از انرژیهای تجدید پذیر، کاهش فقر و بهبود سیستم آموزشی از اصلی ترین اولویتهای «جیل استاین»، پزشک و سیاستمدار 66 ساله آمریکایی است.
جیل استاین و ولادیمیر پوتین
اما مهمترین حزب سوم در ایالات متحده آمریکا، بیشک «حزب لیبرتارین» است. این حزب در مبانی فلسفه سیاسی در باب آزادیهای فردی و کاهش دخالت دولت در اقتصاد ریشه دارد.
طرفداران «لیبرتارینیسم» به همان سخن معروف که «هرکس برای انجام هرکاری آزاد است تا جایی که آزادی شخص دیگر را به خطر نیندازد» معتقدند و طبیعتا دولت و نهادهای دولتی هم اجازه محدود کردن این سطح وسیع از آزادی را ندارند. بر اساس همین اندیشهها، «حزب لیبرتارین» در سال 1971 توسط افرادی همچون «دیوید نولن»، در ایالت کلرادو، تشکیل شد. ایالتی که در نظام سیاسی آمریکا بیشتر به عنوان یک ایالت قرمز (یعنی ایالتی که اکثر افراد آن به حرب جمهوری خواه رای میدهند)، شناخته میشود. در عین حال این حزب سوم، از شعار «از نظر فرهنگی از دمکراتها لیبرال تر، از نظر اقتصادی از جمهوریخواهان محافظهکارتر» برای بهتر شناساندن خود بهره میگیرد. این بدان معناست که اعضای این حزب، همچون جمهوریخواهان افراطی، طرفدار پایین آوردن مالیات و حمایت از حق داشتن اسلحه، و همچون دموکراتهای تندرو، به دنبال به رسمیت شناختن اقلیتهای اجتماعی و قانونی کردن مواد مخدر غیر قانونی هستند.
گری جانسون
منبع فردا