دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403  -  12 ذي‌القعده 1445 -  20 می 2024
شما اینجا هستید: صفحه نخست وبلاگ یادداشت ها یادداشت /سردار سربلندی؛ میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه


یادداشت /سردار سربلندی؛ میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

 

داریوش محبی

مدتها بود که دیگر قصد قلم بدست گرفتن و نگاشتن پیرامون شخصیت والا و مانای سردار شوکت مدار شهید میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه رحمة الله علیه را نداشتم چرا که قلم در رثای توصیف خصال پاسبان و مرزبان فرهنگ و شرف ایرانی بر خود می لرزد و سخن راندن در باب این خداوندگارعزت وغیرت هرگز پایانی ندارد و قلم زدن در این وادی کار هر بیخردی چون حقیر نیست. اگر امروز جسارت کرده و بر صفحه سپید قلم رقصانی کرده از سر تفنن و یا خودنمایی نبوده است. آنچه اسباب قلم فرسایی و اساعه ادب به ساحت قلم داران و قلم بدستان گردیده اجحاف و ستمی است که بر آن خدیو جهان و قهرمان زمان در طول دوران رفته است. خون دلها خورده ایم از جفاهایی که بر این شهریار گیتی ستان روا داشته اند. و امروز این هتک حرمتها به اوج خود رسیده است.
 اگر این همه بی مهری و جفا را برتابیم و بی دردی پیشه سازیم پس باید عزادار غیرت و سوگوار عزتمان باشیم. 
بنده در اینجا از راویان و پردازندگان به تاریخ می خواهم مجدانه تلاش نمایند با زدودن زنگار از چهره تاریخ کهن دشتستانِ تا ابد بزرگ حق این شهید مظلوم راه وطن را که در مَهی غلیظ از  ناآگاهی گم شده است ستانده تا ادای دین کرده باشند.
 ما را چه شده که چنین بی حرمتی ها را بر تافته و پذیرای این همه بیداد و ناروایی ها گشته ایم؟ آیا جایگاه امروزی دشتستان برازنده نام زیبای آن است؟ چرا در قبال مغرضان و کینه توزانی که می خواهند سر به تن دشتستان و دشتستانی نباشد سکوت پیشه کرده ایم؟ آیا این است حق غضنفرالسلطنه در تاریخ؟ رشادتهایی که بدست ایشان بر صفحه تاریخ نقش بست در سیر تاریخ کهن دیارمان تأثیری بس عظیم داشته است. فرهنگ شهادت و رشادت که به پایمردی شرزه شیرانی چون غضنفرالسلطنه سر برافراشت و نیروی زندگانی یافت و درختی تناور گردید، از سوانح ایام مصون نمانده و از خشکسال حوادث زمان پژمردگی یافته است.  دوران غضنفری یکی از بزنگاههای حساس تاریخ این دیار است. در آن روزگار سخت آشفته که از سلطه و جور استعما، جهان سرای ناایمنی و ترس گشته و ریشه تباهی همه جا دویده، غریو لشکریان متجاوز اجنبی مانند صدای غرش رعد بلند است و مهیای غارت و کشتار مردم و تاراج آزادی و استقلال وطن، غضنفر آن نیک مرد پاک نهاد که دلش از هر چه می بیند رنجور و خاطر رمیده اش گرفته و اندوهگین است بر زوال انسانیت و آزادگی اشک حسرت می ریزد ولی مردانه بپا خاسته جانبازیها کرد و مردانه از کیان و ناموس وطن دفاع کرد و مانای تاریخ گشت.   غضنفرالسلطنه آن خان جلیل الاصل بزرگ بود، بزرگوارانه زیست و بزرگی را سزاوارانه معنا کرد. در ثبات محبت با دوستان و دوام عداوت با دشمنان، خصایل حمیده و فضایل پسندیده لوای اشتهار افراشته، به زیور علم و ادب آراسته و به کمال و مکارم اخلاق پیراسته بود. آوازه آن یاقوت معدن انسانیت در اقطار آفاق گردیده و بر بسیط عرصه گیتی گسترده. او که می توانست در زمره خوانینی باشد که با جلوس بر اریکه خانی عیش ورزی پیشه کند و سرگرم جام باده و طره گیسسوی یار باشد اما دل بر دنیا و ما فی ها نبست. او بساط بزم برپا نکرد بلکه لباس رزم پوشید و جان خویش در طبق اخلاص نهاد. نه تنها مست جام می و باده ارغوانی نگشت بلکه سرمست باده ظفر گشت و شربت شهادت نوشید. 
به گواه تاریخ، مرکز دایره رزمندگی بود. خانی که نمازش قضا نشد و روزه ای در گردنش نبود. نوافل و نماز شب را به پا می داشت. معروف است که در قنوت نمازهایش دعای جوشن کبیر می خواند. با غسل به میدان نبرد می رفت و همچون مولایش بیست و یکم ماه رمضان و در حالیکه روزه بود بد طینتان دژخیم صفت شهیدش نمودند. نام غضنفرالسلطنه در تاریخ جلیل است وآن دژخیمان ذلیل.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند            
   روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن مهراس              
   مردار بود هر آنکه او را نکشند
تردیدی نیست که در گوشه هایی از این ملک وسیع خان یا سرداری  به حکومت و پادشاهی رسیده که مردمانش از فردای خود ایمنی نداشتند و در حالت رعب و دلهره به سر می بردند ولی حکایت دیار ما بدین سان نیست. مردم به وجود آن هژبر دشمن شکن و آن خان مبارز تا ابد می بالند و نیاکان ما افتخار زندگیشان را هم عصری، هم رکابی و قرین بودن با ایشان می دانستند. عمر پر برکتش را به جلال و بزرگی گذراند و نام نیکش قرین عزت و سرافرازی است. در روزگاری که ظلم و جور مثل سیاهی شب ناگهان بالهای خود را می گستراند و همه را در تیرگی خویش می گرفت خانی می زیست که در عدل، احسان، ایثار و تواضع گوی سبقت را از همگنان ربوده  و بین ایشان و مردم رابطه مراد و مریدی بوده است. این خطه از ایران عزیز به نام نامی آن خسرو عالیقدر زیب و زینت یافته و تاریخ این دیار به اسم سامی آن رایت نصرت نشان توشیح و تزیین پذیرفته است. 
غضنفر می توانست در گوشه ای خزیده و با پست شمردن زندگانی کاری به کار غاصبان و متجاوزان به ملک و شریعت نداشته باشد بساط عیش خویش فراهم نماید ولی این خان مبارز فرزند راستین زمان خویش بود . ستمی که  بر مردمان دیارش می رود را بیدادی می داند که بر وی می رود و آرام نمی نشیند . علاوه بر آنچه در وصفش سخن راندم غضنفر شاعریست با ذوق و چیره دست . می توانست چون شاعران در گوشه حجره نشسته و از نرگس مست و معشوقه و زیبایی گل و شیفتگی بلبل داد سخن دهد. ولی نیک می دانست زیبایی گل و معشوقه وقتی واقعیت می یابد که آزادی انسانی محترم شمرده شود و امکان زیستن بدرستی برای همگان فراهم باشد و مشعل آزادی بر تاج تارک جامعه افروخته باشد. این جور و بیداد استعمار را بر نمی تابد و به مبارزه با آن بپا می خیزد و دلاورانه می تازد ومردانه جان می بازد. حقا که تاریخ به وی می نازد.
حقیر از تمام کسانی که با لسان شیوا و قلم رسای خویش در این چند سال از مظلومیت این شهید سرافراز وطن سخن گفته اند، همچنین از این رستاخیزی که در بین دوستداران غضنفر و دشتستان بزرگ در عرصه رسانه های مجازی و مطبوعات و نیز در بین مردم شکل گرفته کمال سپاسگذاری دارم و سر تعظیم در برابر تمامی این عزیزان فرود آورده و بوسه بر قلم هایتان می زنم. مردم قدرشناس دشتستان حق غضنفر را به جا آورده ولی جای تأسف بسیار دارد که مسئولان شهرستان و استان ندای مردم را نشنیده و یا نمی خواهند بشنوند. روزگاران سپری گشته و تاریخ نگاشته میشود. دوره میرزا نویسی و تایخ نگاری برای صاحب منصبان و صاحبان قدرت سرآمده. امروزه به لطف وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها حقایق ثبت می شوند و نگارنده تاریخ مردم هستند و نه میرزا نویسان. تاریخ بخوبی گواه این مدعاست کسانیکه به مردم پشت کرده و مردم را ندیده انگاشتند گرچه چند صباحی به کامیابی گذراندند ولی در حافظه تاریخ به بد نامی زیستند و منفور تاریخ گشتند. غضنفرالسلطنه اگر مانای تاریخ و محبوب القلوب مردم گشته دلیلش چیزی نیست جز مردم داری، با مردم بودن، دغدغه مردم داشتن، برای شرف و ناموس مردم جنگیدن و جان دادن در راه این مردم. جان خود باخت و نام خویش جاوید ساخت.  پس رمز سعادت، مردم داری و با مردم بودن است. مسئولان محترم خاصه استاندار و فرماندار محترم! حال که رایحه خوش اعتدال دولت تدبیر و امید به مشام مردم می رسد و موجبات شور و شعف مردم فراهم شده، شما بزرگواران نیز مشام مردم این خطه شهید پرور و همیشه در صحنه را به شمیم عدالت و رفع تبعیض که در سالیان گذشته به این شهرستان روا داشته اند بنوازید و اسباب فرحناکی و شادابی مردم شوید و قصوری که سهواً یا عمداً نسبت به این گُردِ دشمن شکن شده را جبران نمایید و در حافظه تاریخ این دیار جاوید و ماندگار شوید. پست و مقام امانتی است از جانب مردم نزد شما، پاسدار این امانت باشید. یادواره رئیس علی دلواری به نحو احسنت برگزار شد که جای تقدیر دارد ولی آیا حق دشتستان و سردار استعمار ستیزش هم ادا شد؟ چرا برگزار کنندگان آن یادواره و صدا وسیمای تفرقه افکن بوشهر حاضر نشدند برای یکبار هم از نقش دشتستان و علما و مبارزانش در مبارزه با استعمار سخن بگویند؟ آیا این توهین به شعور ملت نیست؟ آیا این اهانت به خود مسئولین شهرستان نیست؟ آیا از کوتاهی و عدم مطالبه گری مسئولان شهرستان نیست؟ والله این ظلم است که بر مردم سلحشور و حماسه آفرین دشتستان روا می دارند. من در اینجا از مسئولان شهرستان  اعم از امام جمعه محترم، نماینده مردم در مجلس، فرماندار محترم  و همچنین از استاندار محترم میخواهم با این روال نا میمون و تبعیض آمیز برخورد نمایند و مراتب خشم و انزجار مردم شهرستان را کتباً به استحضارمقامات کشوری برسانید. شما برای خدمت به مردم آمده اید، خواسته بحق مردم را انجام دهید. شورای محترم شهر که تکلیفش روشن است چون به آرا و نظریات موکلانشان بهایی نمیدهند . شما مسئولان محترم بسان شورا نباشید. بخدا قسم که عامل این همه تبعیض و ستمی که بر دشتستان می رود از کوتاهی مسئولان است. شما باید برای مردم خدمت کنید نه خشنودی مسئولان استان . شما توان احیای حقوق حقه مردم را دارید و مردم کوتاهی شما را بر نمی تابند لذا از صندلی ریاست کوتاه مدت خود نهایت بهره را ببرید . مسئولان محترم آیا وقت آن نرسیده که میدان، خیابان، سالن های دولتی شهر، مسابقات ، کنگره و همایش ها و... بنام نامی غضنفرالسلطنه باشد. مردم شریف و صبور دشتستان همه تبعیض هایی که بر آنان رفته را پذیرفته اند و به همیشه در صحنه بودن مشهورند . اما این ظلمی که بر این زبده بزرگان دوران رفته را بر نمی تابند و موجبات نارضایتی مردم را فراهم ساخته است.  نگذارید این نارضایتی باعث دلسردی و نا امیدی مردم از مسئولان شود.
مردم شریف و رنجدیده دشتستان بزرگ خط قرمز خود را شهید غضنفرالسلطنه برازجانی می دانند و کسانی که به ساحت ایشان اهانت روا داشته و یا در قبال این همه بی حرمتی ها قصور میکنند و به این خواسته مردم توجهی نمی کنند را متعرضین به حقوق خویش می دانند. ما بسیار گفته و نوشته ایم و افاقه نکرده و مصداق شعر معروف گشته:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من       
   آنچه به جایی نرسد البته فریاد است
مسئولان محترم داد مردم را بستانید تا ناچار به داد خواهی در محضر وزیر کشور، رئیس جمهور و دیگر مقامات کشوری نگردیم. زیبنده مردمان این دیار و شایسته کارنامه شما نیست. مردم صبور دشتستان بزرگ از شما می خواهند که بنیاد دشتستان شناسی، روز برازجان و کنگره ملی شهید میرزا محمد خان برازجانی را به واقعیت بدل سازید و به این خواسته دیرین و بحق مردم رخت عمل بپوشانید. شکی نیست کسانی که با ایشان به مخالفت برخاسته در بین آحاد مردم جایگاهی ندارند و می خواهند خودی نشان دهند. اینان بر این باورند که با پنجه انداختن بر سیمای بزرگان نامی از آنان می ماند و می توانند کسب اعتباری کنند اما  "زهی خیال باطل". 


 
عاشق دشتستان و دشتستانی
   داریوش محبی