سه شنبه, 01 خرداد 1403  -  13 ذي‌القعده 1445 -  21 می 2024
شما اینجا هستید: صفحه نخست وبلاگ یادداشت ها یادداشت /طنز دی زاغو برازجونی (پندک چال)


یادداشت /طنز دی زاغو برازجونی (پندک چال)

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)
نویسنده : دی زاغو برازجونی
پار بی ، نِمی پیریار بی که زاغو از توو کیچه اومَ خونه و یدفه گف: میخوام کاندیدای شورای شهر واوم ، رمضون هاسِی شروه گوش میداد و گِرند کور تَوضیشه واز میکرد که ضفطکو خاموش کرد و تـَوضیشه نهاد کنار و ریو زاغو کرد و وَش گف:« بوا جونی ، مِی اُووت کمه نونِت کمه که میخِی بری توو شورا؟ »  زاغو گف: خو بوا جونی چاس و شوم مُفتی میدن ، ئی هیچ ، مو به فکر آواد کردن ولاتمُم ، رمضون گف: « بوا جونی شورا جُی خذمت کردنه ، مُو عضو نبیدمه ولی عضولشه دیدمه ، قوانینشه خوندمه ، باید لحظه به لحظه سی ولاتت کار کنی ، شو و روز نداشته بویی ، فکر پیل و زندیی و روزگار نبویی ، ری ولاتت تعصب داشته بویی ، غیرت داشته بویی ، دلسوز بویی ، ئِی هسی علی یارت وگرنه همینجو بیشی» ، مُو که توو آشپزخونه نشسه بیدم ، همی طر که کشک توو جِوَن کشک سا میساندم ، گفتم:« تو تا ایسو داخل چنتا کار گوروهی شرکت کردیه و پُی اعضُی گورو همفکری کردیه که ایسو میخِی بری داخل شورا؟ اصن میفهمی شورا ینی چه؟ تو خو یه آدم رکه چه یی هسی و همیشه حرف ، حرفِ خوت بیده و حاضر نیسی سی محض مردم و گپترل ، کوتا بییی ، درک دُرُس و حساوی هم نداری که نظر بختریه بیوینی و وَش عمل کنی ، تو بدرد نمیخاری  ، تو داخل شورای مدرسه بیدی ، نترسی سی مدرسه کاری کنی ، ایسو میخِی سی ولات کار کنی؟ » ، زاغو گف: مانی مُو میخوام برُم ، تا هم سی خـُم فیس بدم و هم اگه ترسُم کاری میکنم ، نترسم خو هیچ ، رمضون گف:« مِی الکیه که ئی ترسی کار میکنی؟؟ میفمی ئی کار نکردی ، او دنیا باید پس بدی؟ مُو نمیخوام تا عمر دارم نرفین مردمه بخارم سی محض تو ، بیشی سر جات تا زندییمونه کنیم » ، زاغو دُوارته گف: نع مو داخل ئی بیکاری هیچ شغلی بختر شورا نمیوینم ، مُو یه سِیلی وُ زاغو کردم و گفتم: « میفهمی باید طفق ماده 68 –ج قانون ، از مردم دعوت رسمی کنی تا بیان بیشینن و پاشون مشورت کنی و اوسو که مردم گپشونه زدن ، تو وَش عمل کنی؟؟ تو خو ، حرف ، حرف خوته ، تو بدرد نمیخاری الکی نرو حق چار نفر ، آدم کارکن ضایه کو ، طفق همو ماده (ح) باید اختلاف مردمه برطرف کنی ، تو خوت کُپ اختلافی ، نرو ، میفهمی طفق قسمت (ن) باید زمینه شغلی بسازی؟ تو خو خوت بیکاری» ، زاغو گف: «شما نمیوینین چقه رفیق بیکار دارم مُو ؟! همینای از ولاتل اطراف میارم تا وَم رای بدن تا مُو شاغل واوُم ، مُنم سی همینا کار پیدا میکنم ، نخووه؟ » گفتم: «عضو شورا باید ایده داشته بو ، خلاقیت ، فکر ، بُرش و... ولات ما زمان خدابیامرز غضنفر ، قطار داشته ، سینما داشته ، دکتر خارجی داشته ، بیمارستان داشته ، مرکز تمام رهیل استان بیده ، سی خوش قرو و قیمت داشته ، شورایل گذشته ، کمو اینایه اُوُردن یا حفظ کردن؟ نمیگم کار نکردن ، ولی چه کردن؟ » زاغو گف: « ینی مُو باید ئی کارل بکنم ؟؟ گفتم نه برو توو شورا سی خوت چاس و شوم بُخار و بگرد » رمضون احصاوش خورداوی گف: « فقط ئی رفتی توو شورا ، ئی مشکلی پیش اومد ، باید مشکلِ سی مردم بیگی ، راسِشم بیگی تا خوشون ره بیلن جلو پات و تونم وَش عمل کو ، بُلکمی هم نکو ، آورو ولاتمونم حفظ کو ، تو جُی مردم تصمیم نِگیر ، مردم خوشون همه چی سرشون ویمو ، فقط وُ گپشون احترام بیل و وَش عمل کو فهمیدی یا نه؟ » و راساوی رف توو دل فده ، مُنم وش گفتم: مُو معنی هرچیه فهمیدم ، معنی ئی پندک چال ِ نفهمیدم . ها دِیی ها