ازآنجاییکه از یکسوی، ایران بیشترین مرز مشترک آبی را در دریای پارس دارد و از سوی دیگر در تشکیل تمدن باستانی این منطقه نقش اصلی را ایفا کرده است و همچنین در طول تاریخ کنترل و فرمانروایی دریای پارس نزد ایرانیان بوده است، ازاینروی ایران بهعنوان میراث دار اصلی این منطقه محسوب میشود و بارزترین مشخصه آن نیز نام این پهنه آبی است که به نام ایرانیان در طول سه هزار سال گذشته ثبتشده است.
خلیجفارس از مصب اروندرود، که خود از پیوستن کارون و دجله و فرات به وجود آمده تا شبهجزیره مسندم در عمان امتداد و از طریق دریای عمان با اقیانوس هند ارتباط دارد. تنگه هرمز حدفاصل خلیجفارس تا دریای عمان است ولی عموماً تنگه هرمز را بخشی از خلیجفارس میدانند
این منطقه شامل باریکه خلیجفارس، جزایر و هشت کشورهای پیرامون آن است. این هشت کشور عبارتاند از: «جمهوری اسلامی ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی، قطر، بحرین، امارت متحده عربی و عمان.» کشور عمان فقط به علت باریکهای که در «رأس المسندم» واقع در تنگه هرمز در اختیار دارد، جزو کشورهای حوزه خلیجفارس بهحساب میآید.
عیلامیها پیش از آغاز تاریخ در دشتهای جنوب غربی ایران از شوش تا بوشهر سکونت داشتند. احتمال دادهاند که این قوم نخست در آسیای مرکزی میزیستند و سپس در حدود چهار هزار سال پیش از میلاد به فلات ایران و شام و مصر مهاجرت کردند. پژوهشگران برآنند که شبهجزیره بوشهر در دورههای کهنآباد بوده و اقوام متمدنی در آن ساکن بودهاند که دامنه تمدن آنها تا حوالی بندرعباس و اراضی سرسبز میناب ادامه داشته است. افزون بر این قوم، سومریها نیز ازجمله طوایفی بودند که احتمالاً از آسیای مرکزی برخاستند و در حدود پنج هزار سال پیش به نواحی خلیجفارس مهاجرت کردند. بههرحال، به نظر میرسد که در دورههای بسیار کهن، نژاد سامی در سواحل عربستان و سرزمین عیلام سکونت داشتند. عیلام شامل جلگههای جنوب غربی ایران و سرزمین «آور» یعنی کشور «سومر» بوده است .
به جهت حضور تمدنهای نخستین بشری در بینالنهرین، بسیاری را عقیده بر این است که خلیجفارس یکی از قدیمیترین دریاهایی است که انسان متمدن شناخته است. در این راه برخی از نویسندگان تا بدان جا پیش رفتهاند که اظهار میدارند «خلیجفارس گاهواره تمدن عالم یا مبدأ پیدایش نوع بشر است و ساکنان باستانیاش نخستین انسانهایی بودهاند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی را اختراع کردهاند و خاور و باختر را به یکدیگر پیوند دادهاند.»
بههرحال آنچه مسلم است خاورمیانه مرکز تمدنهای بسیار بزرگ بوده و مسلماً وجود این تمدنها بهکارگیری دریا را برای گسترش قدرت حاکمیت رژیمهای منطقه تشویق مینموده است. البته جای بحث است که وجود دریایی چون خلیجفارس موجب پیدایش تمدنهای بزرگ در سرزمینهای اطراف آن گردیده و یا بالعکس وجود چنین دریایی بااهمیت اقتصادی، بازرگانی و راه ارتباطی که داشته است از سوی قدرتهای حاکم برای تبادل علم و ثروت و گسترش قدرت به کار گرفتهشده باشد و در حقیقت بهصورت دروازه انتقال تمدن مشرق به سایر نقاط بوده است. پاسخ هر چه باشد یک موضوع مسلم است که این منطقه از جهان نهتنها مرکز پیدایش نخستین تمدنها و خاستگاه پیامبران عظیم الشان بوده بلکه تمدنهای درخشان اقوام بسیاری از این منطقه به سایر نقاط جهان راهی یافته است که مهمترین آنها اکدی ها، ایلامیها، سومریها، کلدانی ها، آشوریها، بابلیها، مصریها، کنئانی ها و فینیقیها بودهاند. ایرانیها نیز مانند سایر اقوام وقتی تمدن خود را پایه گذاردند این دریا را موردتوجه قراردادند، بهطوریکه داریوش، یکی از دریاسالاران خود به نام «سیلاک» را با دویست فروند کشتی مأمور کشف سواحل و جزایر خلیجفارس و کرانههای مکران تا مصب رود سند نمود. وی فرمان داشت که پس از انجام مأموریت به دریای عمان، اقیانوس هند، دریایی سرخ و خلاصه به مصر برود. بعدها اسکندر مقدونی نیز یکی از سرداران خود را نیز مأمور شناسایی خلیجفارس نمود.
اهمیت دیگر خلیجفارس به وجود منابع غنی معدنی و غذایی این منطقه و کشورهای حاشیه خلیجفارس مربوط میشود. در این منطقه انواع و اقسام ماهیهای خوراکی و تزئینی و همچنین منابع معدنی مانند آهن، خاک سرخ، گوگرد، سرب و … فراوان یافت میشود. (گورابی و امینی زاده،۱۳۹۰).
کشورهای واقع در کرانه خلیجفارس علاوه بر تولید نفت، مقدار زیادی گاز نیز تولید میکنند که بیشترین آن بهصورت گاز همراه نفت است. کشورهای خلیجفارس در سال ۱۹۸۵، ۲۷.۵ درصد کل ذخایر جهانی گاز را دارا بوده و ایران با ذخیره فراوان در رأس کشورهای خلیجفارس قرار دارد. مقداری از گازهای تولیدشده برای تولید نیروی برق، تصفیه مواد سوختی، تصفیه آب، تولید کود و تزریق مجدد داخل مخازن و چاههای نفت مورداستفاده قرار میگیرد، ولی حداقل ۳۴ درصد کل گازهای تولیدشده بیهوده میشود و از بین میرود.
پس از انقلاب اسلامی و پایان جنگ صنایع پتروشیمی در ایران موردتوجه قرار گرفت و پیشرفتهای خوبی درراه تولید آن بهدستآمده است. این صنایع بهطور عمده در کنار خلیجفارس مانند صنایع پتروشیمی آبادان، خارک و شیراز استقراریافته است. منابع پتروشیمی اراک نیز که یکی از بزرگترین مجتمعهای پتروشیمی ایران است بهتازگی راهاندازی شده است. مجتمع شیمیایی رازی تولیدکننده کودهای شیمیایی ازت، فسفاته و گوگرد بوده است و شرکتهای سهامی پتروشیمی ایران – نیپون به تولید مواد نرمکننده پلاستیک مشغول است. کارخانه پولیکا تولیدکننده لولههای خشک پیویسی، اتصالات لوله و ترکیبات نرم موردنیاز کابل سازی و مجتمع پتروشیمی آبادان ورای خط تولید پیویسی و مجتمع شیراز دارای خط تولید کود شیمیایی، کربنات و بیکربنات دو سود است.
مدارک مربوط به تاریخ دریانوردی در آبهای جهان نشان میدهد که خلیجفارس از زمانهای قدیم موردتوجه اقوام و ملتهای مختلف بوده، همواره بهعنوان یکی از باارزشترین آبراههای تجاری جهان از آن استفادهشده است. این اهمیت هرچند در طول زمان متفاوت بوده، ولی درواقع، از محدوده معینی خارج نشده است. مهمتری اهمیت خلیجفارس موقعیت جغرافیایی خاص آن است که ازنظر نظامی و تجارتی در طول تاریخ موردتوجه دولتها بوده است. اهمیت دیگر خلیجفارس به ارزشهای اقتصادی آن برمیگردد. وجود منابع غنی معدنی و غذایی در آبها و کشورهای حاشیه آن به این منطقه اهمیت بسیار بخشیده است.
بندرهای مهم کشورهای دیگر خلیجفارس عبارت از: بصره، ام القصره و فاو (عراق)، راشد، زاید، مجتمع بندری راءس الخیمه و جَبَل عَلی (امارات متحده عربی)، دوحه و ام سعید (قطر)، ظهران، (عربستان سعودی) و کویت و میناء احمدی (کویت).
افزایش قیمت نفت از سال ۱۹۷۳ به بعد، قدرت مالی کشورهای تولیدکننده نفت را بالا برد که به دنبال آن، غربیها کوشیدند، کشورهای منطقه خلیج را به مصرفکنندگان خوبی برای کالاهای ساختهشده کشورهای صنعتی تبدیل کنند. از آنوقت بود که منطقه خلیجفارس، محلی مناسب برای گردش دلارهای نفتی و تجارت کالاهای صنعتی و سرمایهای شد. در بخش سرمایهگذاری صنعتی، ایجاد کارخانههای مونتاژ که خود عاملی برای وابستگی به واردات بود به اجرا درآمد.
در این منطقه فقط مسئله نفت نیست که حائز اهمیت است، بلکه اگر به اطلس جهانی نگاهی داشته باشیم، متوجه میشویم که در هیچ جای دیگر، اقیانوسها تا بدین حد در آفریقا و اوراسیا رخنه نکردهاند، اقیانوس هند با دو بازوی خود در دو منطقه «دریای سرخ و خلیجفارس» و همچنین اقیانوس اطلس از راه «مدیترانه و دریای سیاه» در این منطقه رسوخ کردهاند. میان دو اقیانوس که به یک اندازه از سواحل آفریقا و آسیا فاصلهدارند، سرزمین باستانی آور در مصب رودخانههای دجله و فرات قرارگرفته است.
کنارههای اقیانوس هند و خلیجفارس دقیقاً در این منطقه حساس یعنی در محل تلاقی محورهای بزرگ ارتباطی زمینی، که خاور دور را به آفریقا و اروپا و هند متصل میسازد، قرار دارد. در کرانههای خلیجفارس، جهان اسلام به دونیمه تقسیم میشود، نیمه غربی که به سمت باختر تا اقیانوس اطلس گسترشیافته و نیمه هند و ایرانی که از کوهستانهای ایران شروع میشود و با گذر از پاکستان و بنگلادش تا اندونزی و فیلیپین پیش میرود.
بنابراین، هر قدرتی که در اینجا استقرار یابد، بهصرف همین واقعیت، میتواند نهتنها پشتیبان یا تهدیدی همهجانبه برای کشورهای خاورمیانه، بلکه در ورای آن خطری برای اروپا، شبهقاره هند و آفریقا به شمار آید. وانگهی، چنین امری میتواند پیشطرح تکوین جبهه سومی را در برابر قدرت نظامی روسیه تشکیل دهد و خطوط جبهه کشور ایالاتمتحده آمریکا را که در ترکیه است، در برابر روسیه تقویت کند و بر کشورهای مصر، سوریه، ایران و نیز اروپا و ژاپن- عمدتاً از طریق نفت- فشار وارد سازد.
با توجه به اینکه بین ۷ ماده معدنی ۷۰% انرژی در قرن ۲۱ از نفت تأمین میشود و همانطور که هماکنون و در آیندهای نزدیک میبینیم در این دوره کشورهای قدرتمند بهجای توجه محض به جغرافیای سیاسی، عمدتاً به جغرافیای سیاسی روی آورده و سعی میکنند به مناطق حساس جهان بهجای توجهات سیاسی- نظامی، نگرشی سیاسی- اقتصادی داشته باشند.
برای اینکه انرژی از محل تولید صحیح و سالم به محل مصرف برسد تأمین امنیت این منطقه بسیار حائز اهمیت است. این امنیت معمولاً تحمیلی است، همانطور که در سالهای اخیر شاهد برقراری آن در خاور نزدیک به بهانههای مختلف توسط ابرقدرتها بودهایم. آنها سعی بر این دارند که این امنیت را به نفع خودشان یعنی صدور نفت باقیمت بسیار ارزان و بدون وجود مانع بر سر راه صدور آن بهطور مداوم و پیدرپی ایجاد کنند، که این برای کشورهای دارنده نفت زیاد خوشایند نبوده و همین امر است که در قرن ۲۱ ما شاهد نزاعهای فراوان بین دارندگان انرژی و ابرقدرتها هستیم.
با اینکه حوزه خلیجفارس هنوز بزرگترین منبع انرژی را در خود جای داده است لیکن با گشایش حوزه بزرگ خزر بر روی جهان، از اتکای انحصاری بسیاری از کشورهای مصرفکننده عمده انرژی به نفت خلیجفارس کاسته شد، که این امر برای کشورهای مصرفکننده بسیار جدی خواهد بود. ولی نکته مهم این است که ذخایر نفت و گاز خزر محصور در خشکی بوده و به عبارتی کشورهای تولیدکنندگان انرژی در اطراف دریای خزر از بازارهای مصرفشان به لحاظ جغرافیایی جدا افتادهاند.
در گذشته تنها راه انتقال نفت حوزه خزر، خطوط لولهای بود که از روسیه عبور میکرد که با فروپاشی شوروی سابق، انتقال انرژی در کشورهای تازه استقلالیافته با توجه به عدم تمایل آنها به وابستگی به روسیه شکل حادی را به خود گرفته است و آنها سعی در ایجاد مسیری برای عبور و رسیدن به دریاهای آزاد رادارند.
اینکه کدام مسیر بهتر است و چه کشوری شرایط مساعدتری را برای عبور لولههای نفتی دارد، در این دوره از زمان مسئلهای بسیار مهم و حیاتی است، بهطوریکه اصطلاح سیاست خط لوله و دیپلماسی خطوط انتقال و ایجاد نقشهای به نام نقشه لولههای نفتی، اصطلاحی رایج در ادبیات سیاسی شده است.
با به وجود آمدن جمهوریهای تازه استقلالیافته آسیای مرکزی و قفقاز، این حدس در میان عدهای به وجود آمد که ایران اهمیت گذشته خود را به دلیل عقب کشیده شدن مرزهای شوروی سابق از دست داده، ولی برخی دیگر یک پیشبینی بسیار متفاوت را دارند و آن این است که با استقلال کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، دامنه ژئوپولتیک ایران در شمال گسترش پیداکرده و قرار گرفتن بین دو منطقه نفتخیز خزر- آسیای مرکزی و خلیجفارس و مسئله انتقال انرژی، اهمیت ایران را دوچندان کرده است، بهطوریکه نادیده گرفتن این کشور در نظام آینده جهانی امری غیرممکن خواهد بود و اینجاست که به یاد زمانی میافتیم که ایران دارای موقعیت گذرگاهی (جاده ابریشم و ادویه) بود و این موقعیت تأثیرات فراوانی را در امنیت داخلی و خارجی ایران ایجاد میکرده است.
وجود این موقعیت گذرگاهی، که به گفته بسیاری از کارشناسان، ارزانترین، کوتاهترین و مناسبترین مسیر برای انتقال منابع انرژی حوزه دریای خزر است و قرار گرفتن در نقطهای نفتخیز و بسیار حساس از خلیجفارس در خاورمیانه با همان موضوع قابلتوجه مرکز و همچنین داشتن ۷/۸۹ میلیارد بشکه ذخیره نفتی، که جزء بزرگترین حوزههای ذخایر اثباتشده دنیا است و افزودن حداقل ۱۲% سهم گاز جهان و توجه و تأکید به این نکته که اکنون در عصر جهانیشدن که پایه اقتصاد جهانی بر محور انرژی میگردد، هر کشوری که دارای نفت باشد یا در مسیر عبور لولههای نفتی باشد دارای مقام ویژهای در عرصه سیاست و اقتصاد جهانی است، همه این موضوعات عواملی هستند که تأثیر عمدهای بر امنیت جمهوری اسلامی ایران میتوانند داشته باشند.
با تبدیلشدن ایران به گذرگاه انرژی حوزه دریای خزر و پیامدهای سیاسی و اقتصادی که از این بابت نصیب ایران میشود، میتوان جایگاه ایران را بهعنوان یک قدرت منطقهای ثبت کرده و حتی آن را به یک قدرت فرا منطقهای تبدیل کرد.
در ایران با همه تلاشهایی که بعد از انقلاب در جهت کم کردن وابستگی کشور به اقتصاد نفتی برای ایجاد امنیت سیاسی و اقتصادی صورت گرفته، هنوز انرژی حرف اول را زده و تمام ارکان اقتصادی- سیاسی و حتی امنیتی کشور بهنوعی وابسته به نفت هستند.
متأسفانه با ذکر این نکته که حدود ۸۰% درآمدهای ارزی و ۴۰% عایدات دولت ایران از محل درآمدهای نفتی تأمین میشود و این وابستگی شدید باعث شده که ثبات اقتصادی – سیاسی کشور دچار چالش گردد و با مقوله انرژی پیوندی عمیق بخورد.
اگر به ریشهها و دلایل کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بنگریم متوجه خواهیم شد که حتی مشروعیت سیاسی حاکمان و شکست حکومتها با مقوله انرژی پیوند خورده و این امر به ما گوشزد میکند که در جهت ثبات اقتصادی و سیاسی و امنیتی باید تلاش شود و از وابستگی نفت کاسته و به درآمدهای باثباتتری رویآوریم. با توجه به مطالب ذکرشده، چنین برداشت میشود نفت که میبایست صرفاً یک مقوله اقتصادی باشد، چگونه بهعنوان ابزار و اهرم فشار درآمده و از سیاسیترین موضوعات شناخته شود. چنانچه کوچکترین تغییر و تحولات انرژی در دنیا بهجای درج در صفحات اقتصادی، در صفحات سیاسی روزنامهها با تیتر درشت عنوان میگردد.
بههرحال در این دوره، تحولات و دگرگونیها شرایط جدیدی را در نظامهای بینالمللی ایجاد کرده که از آن بهعنوان «دوران گذار» یاد میکنند، یعنی دورانی که هیچ ثبات و دوامی در روابط بین دولتها و عرصه بینالمللی وجود ندارد.
بنابراین، برای دور ماندن از این تهدیدات و چالشهای بینالمللی و ایجاد آمادگی برای ورود به بازارهای جهانی قرن بیستویک، درک شرایط به وجود آمده در عرصه بینالمللی و پیشبینی تحولات آن و همچنین استفاده مطلوب از انرژی چه در جهت استخراج و چه در جهت انتقال آن، امری انکارناپذیر است، تا بر اساس آن، با در نظر گرفتن امکانات جغرافیایی و توانائیهای بالقوه سیاسی- نظامی، اقتصادی و انسانی ایران که داشتن منابع غنی انرژی در رأس آنها قرار میگیرد، برنامهریزی دقیق و اصولی برای آمادگی پذیرفتن نقش و مسئولیت در نظام سیاسی آینده صورت گیرد، بهطوری که کمترین تهدیدات متوجه منافع ملی گشته و سود عادلانهای از مشارکت در سیستم بینالمللی نصیب ایران گردد و زمینه ثبات اقتصادی و بدین ترتیب ثبات سیاسی و امنیتی را برای کشور فراهم سازد.
پایان پیام//